ساعت 18 روز 6 اسفند 99 نشست تخصصی آنلاین «ترجمه ادبی» با حضور مترجم برجسته ، استاد عبدالله کوثری، برگزار شد در این نشست که با استقبال فراوان دانشجویان، اعضای هیات علمی دانشگاهها و سایر علاقمندان به ترجمه مواجه شد، استاد کوثری به پرسشهای حاضرین در جلسه پاسخ گفتند. خلاصه سخنان ایشان به نقل از «انجمن ترجمه پژوهی» به شرح زیر است:
- دربارهی وفاداری در ترجمه:
کمتر مترجمی است که بخواهد به متن وفادار نباشد. اما باید دید وفاداری یعنی چه؟ آیا وفاداری در ترجمه یعنی ترجمهی لفظ به لفظ؟ مسلماً نه. مثلاً ترجمهی قرآن در اوایل لفظبهلفظ بود، چون میگفتند در کلام خدا نباید دست برد، معنی هر کلمه را زیر همان کلمه مینوشتند و نتیجه هم چندان مطلوب نبود. مترجم نباید به کلمه وفادار باشد باید به آنچه از کلمه برمیآید وفادار باشد. یعنی معنی و مفهوم و منظور نویسنده. مترجم باید دستش در آفرینش زبان باز باشد تا ترجمهاش خلاق باشد.
- دربارهی ویرایش ترجمه:
آن زمان که ما ویرایش میکردیم، در دانشگاه صنعتی، قرار این بود که متنی که بیش از سی درصد دستکاری بخواهد باید رد کرد!
ویراستار نباید متن را بازنویسی کند. گاهی ویراستار چارهای جز بازنویسی ندارد اما در واقع ناشر نباید ترجمهای که به بازنویسی نیاز دارد قبول کند.
وایراستار هم آدم است و سلیقهای دارد. ویراستار باید با مترجم در تماس باشد. هر متنی شایستهی ویرایش نیست و هر کسی هم شایستهی ویراستار شدن نیست.
یکعده هستند که خودشان ترجمه نمیکنند ولی اسم خودشان را میگذارند ویراستار. ویراستار باید تکلیف دامنهی اختیاراتش را با مترجم و ناشر بداند.
- دربارهی پیششرطهای مترجم شدن و چاپ اثر:
اول از همه کسی که میخواهد مترجم شود باید ادبیات جهان را خوانده باشد. بهویژه فرهنگی را که میخواهد از آن ترجمه کند. مترجم قبل از هر چیز باید باسواد باشد. باید ببینید ترجمهی این کتاب چه ضرورتی دارد؟ اولین مسئله این است که ترجمهی کتاب از نظر شما لازم باشد، یعنی اول از همه مترجم خودش کتاب را پذیرفته باشد.
دومین مسئله این است که آیا کتابی که انتخاب کردهاید چاپ خواهد شد؟ اگر تعدیل و سانسور لازم برای چاپ شدن کتاب زیاد نیاشد، ترجمه کنید. اما اگر لازم است یکیدو بخش سانسور و بعد چاپ شود اصلاً ترجمه نکنید.
مسئلهی سوم این است که شما اصلاً سواد ترجمهی آن متن را دارید؟ توان خودتان را بسنجید.همهی اینها یکطرف، وقتی نشستید پشت میز، بعد از سیچهل صفحه ببینید اگر از پس کار برآمدید آن را ادامه دهید.
- دربارهی سبک نویسنده:
حفظ سبک نویسنده برای ترجمهی جملات طولانی امکانپذیر نیست. یعنی نمیشود اگر نویسندهای در متن اصلی فعل را اول آورده و جمله را تا چند صفحه ادامه داده، ما هم در فارسی همین سبک را تکرار کنیم. مرحوم سحابی در یکی از آثارش این شیوه را پیش گرفت و موفق نشد. این کار حاصلی جز سرگیجه گرفتن مخاطب فارسیزبان ندارد. از این گذشته، آیا یک نویسنده، در همهی آثارش فقط یکنوع سبک دارد؟ نه. مترجم چیزی را در زبان خودش میآفریند با توجه به حس و عاطفهای که از متن میگیرد. مترجم نزدیک میشود به جهان نویسنده و همین کار باعث میشود متن گیرا باشد. مفهوم سبک در ترجمه برای من روشن نیست. همینقدر میدانم که مترجم باید سعیش این باشد که آنچه را که از متن فهمیده به جهان زبان خودش بیاورد. مترجم باید متن را در زبان خودش بازآفرینی کند.
5.دربارهی نقد ترجمهی ادبی و فارسی مترجم
منتقد باید در نظر داشته باشد که ترجمه کار بسیار دشواری است. باید کلیت اثر را در نظر بگیرد. نه اینکه دنبال این باشد که مثلاً در سیصد صفحه سه تا اشتباه پیدا کند. اما مهم این است که آیا مترجم در آفرینش زبان موفق بوده که عواطف را منتقل کند؟ که خواننده را پای متن ترجمهشده بنشاند؟ در نقد، فقط نباید اشتباهات مترجم را بزرگ کنیم. کلیت اثر را بسنجیم. اگر مترجم با متن ارتباط عاطفی برقرار نکند، کارش خوب از آب در نمیآید.
در ترجمهی ادبی دو مسئله داریم: چه گفتن و چگونه گفتن.
منتقد ترجمه باید این را بررسی کند که فارسی مترجم چگونه است؟ فارسی مترجم خوب است یا بد؟ افسوس از زبانهای فقیر کممایهای که در شعر و نثر و ترجمه میبینیم، اینهاست که باید نقد شود. امتیاز من عبدالله کوثری این است که امروز که ایستاده هزار سال تجربه پشتش است بهخاطر مطالعهی متون و اشعار کهن. اکتفا نکنیم به زبانی که در روزنامه میخوانیم. وقتی میخواهی ترجمه کنی به واژه نیاز داری. ما بسیار چیزها داریم که از آن استفاده نمیکنیم. در سالهای اخیر ادبیات ترجمه غنا پیدا کرده تا تألیف.
مترجمها در هر لحظه از کارشان با واژه و ترکیبات جدید آشنا میشوند. مترجمها بودند که روایت رمان را وارد ادبیات کردند. پس مترجمها زبان را ساختند. اولین داستانهای فارسی مثل شمس و طغرا گردهبرداری از ترجمهها بود. مترجم از کجا واژه میآورد؟ مترجم از دو جا واژه میآورد: یکی اینکه واژه را از گنجینهای که دارد برمیدارد. دوم اینکه اگر برخلاف غنای واژگان از متون و اشعار کهن واژه کم دارد، مترجم وظیفه دارد که دنبال واژه بگردد یا واژه و ترکیب بسازد.مترجمی که فارسیاش خوب نباشد، نمیتواند مترجم خوبی شود.
مثلاً واژهی «گیسو» را در نظر بگیرید:
گیسوی پریشان
گیسوی آشفته
گیسوی گوریده
گیسوی درهم
همهی اینها با هم فرق دارد. تنوع کلمات رنگآمیزی متن است در ادبیات. زبان توصیف ما زبان حس ما زبان دل ما قوی بوده باید آن را با خودمان بیاوریم. وقتی میگوییم نثر خوب فارسی بخوانید یعنی مدام بخوانید و ببینید آنها که فارسی بلد بودهاند جملات را چگونه بیان کردهاند؟
- چرا مترجم باید ادبیات کهن بخواند؟
از متون کهن تاریخ و ادبیات میآموزیم. شاهنامه بخوانید. تذکرهالاولیا بخوانید. اینها ریشههای زبان شماست.
هیچکس انتظار ندارد بیهقیوار یا عطاروار بنویسید اما باید بخوانید.
حتماً شنیدهاید که میگویند از تکرار فعل بپرهیزید. اما میخواهم به شما بگویم در سفرنامهی ناصرخسرو پر از تکرار فعل است. فعل «بود».
ادبیات کهن که بخوانیم یاد میگیریم که مشکل از فعل و تکرار فعل نیست، متن ما غنی نیست.
مگه میشه فارسیزبان باشی غزل سعدی نخونی؟ غزل سعدی زنده میکنه روح آدم رو.
اگر تعداد آثاری که ترجمه کردهایم بیشتر باشد، مترجم معروفتری میشویم؟
مسئله اصلاً به تعداد اثر نیست به کیفیت کار است. بسیاری را دیدهایم که یک یا دو اثر ترجمه کردهاند اما نامشان ماندگار شده. بعضیها هم چهل اثر ترجمه کردهاند اما ناشناس ماندهاند. باید با ترجمه زبان بیافرینید تا بر زبان فارسی تأثیر بگذارید.
- مسئلهی کپیرایت:
چیزی نیست که با پیگیری یکیدونفر حل شود.
باید برای همه پذیرفته باشد وگرنه بود و نبودش فرقی ندارد. ناشر و نویسنده که مترجمهای ما را نمیشناسد.
- مسئلهی لحن:
لحن یعنی شیوهی گفتار. وقتی نویسنده دارد میرود طرف صحنهی خشونتبار واژههای مترجم هم قاطعتر و خشنتر میشود.مترجم در اینجا باید شعور داشته باشد و فارسیاش خوب باشد. ارزش موسیقایی کلمه در شعر معلوم میشود. شعر که زیاد بخوانید در نثر هم میتوانید موسیقی را وارد کنید.
آیا متن ترجمهشده متنی مستقل از متن اصلی است؟
بله. ترجمه بهراستی کار شستهرفته و کاملی باشد و بهعنوان یک متن فارسی خوب روی پای خودش بایستد.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد، وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست، به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد